رمان | رمان عاشقانه | نودهشتیا

رمان,رمان جدید,رمان نودهشتیا,خواندن رمان آنلاین,دانلود رمان جدید,رمان های زیبای عاشقانه ایرانی,رمان اجتماعی,نودهشتیا,داستان های واقعی

رمان | رمان عاشقانه | نودهشتیا

رمان,رمان جدید,رمان نودهشتیا,خواندن رمان آنلاین,دانلود رمان جدید,رمان های زیبای عاشقانه ایرانی,رمان اجتماعی,نودهشتیا,داستان های واقعی


A-D-S

جانم فدای رهبر سید علی

جانــم فــــدای رهــبــــر
همه رمان های وبلاگ مطابق با قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد و فعالیت میکند.

در صورت نارضایتی نویسنده رمان از وبلاگ برداشته خواهد شد!

برای ارسال رمان از تماس با ما اقدام کنید

ما در شبکه های اجتماعی

نویسندگان
تبلیغات
خرید بک لینک

۱۰۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دانلود رمان ایرانی» ثبت شده است

داستان آموزنده بسیار زیبای خوشبخت ترین آدم !

رمان کوتاه خوشبخت ترین آدم
داستان کوتاه و آموزنده خوشبخت ترین آدم !
پادشاهی پس از اینکه بیمار شد گفت:  «نصف قلمرو پادشاهی ام را به کسی می دهم که بتواند مرا معالجه کند»

تمام آدم های دانا دور هم جمع شدند  تا ببیند چطور می شود شاه را معالجه کرد، اما هیچ یک ندانست.

تنها یکی از مردان دانا گفت : که فکر می کند می تواند شاه را معالجه کند، اگر یک آدم خوشبخت را پیدا کنید،  پیراهنش را بردارید و تن شاه کنید، شاه معالجه می شود.

شاه پیک هایش را برای پیدا کردن یک آدم خوشبخت فرستاد. آن ها در سرتاسر مملکت سفر کردند  ولی نتوانستند آدم خوشبختی پیدا کنند.  حتی یک نفر پیدا نشد که کاملا راضی باشد.

آن که ثروت داشت، بیمار بود.

۲ نظر ۲۲ خرداد ۹۵ ، ۰۰:۲۴
نویسنده پست : پریسا

داستان آموزنده بسیار زیبای ما چقدر فقیر هستیم

داستان جالب و خواندنی ما چقدر فقیر هستیم ، جانان: روزی یک مرد ثروتمند پسر بچه ی کوچکش را به یک روستا برد تا به او نشان دهد مردمی که در آنجا زندگی می کنند چقدر فقیر هستند . آن دو ، یک شبانه روز در خانه ی محقر یک روستایی مهمان بودند. در راه بازگشت و در پایان سفر مرد از پسرش پرسید : نظرت در 

۰ نظر ۲۱ خرداد ۹۵ ، ۰۳:۵۶
نویسنده پست : پریسا

داستان آموزنده بسیار زیبای پاداش نیکوکاری

رمان کوتاه آموزنده پاداش نیکوکاری

داستانی بسیار زیبا و خواندنی را با عنوان ” پاداش نیکوکاری ” برای شما کاربران گرامی آورده ایم که امیدواریم مورد پسند قرار بگیرد.چند روزی به آمدن عید مانده بود. بیشتر بچه ها غایب بودند، یا اکثرا رفته بودند به شهرها و شهرستان های خودشان یا گرفتار کارهای عید بودند اما استاد ما بدون هیچ تاخیری آمد سر کلاس و شروع کرد به درس دادن.

استاد خشک و مقرراتی ما خود مزیدی شده بر دشواری درسها…بالاخره کلاس رو به پایان بود که یکی از بچه ها خیلی آرام گفت: استاد آخر سالی دیگه بسه!استاد هم دستی به سر تهی از موی خود کشید! و عینکش را از روی چشمانش برداشت و همین طور که آن را می گذاشت روی میز، خودش هم برای اولین بار روی صندلی جا گرفت.

استاد 50 ساله ‌مان با آن کت قهوه‌ای سوخته‌ای که به تن داشت، گفت: حالا که تونستید من رو از درس دادن بندازید بذارید خاطره ای رو براتون تعریف کنم.

۰ نظر ۲۱ خرداد ۹۵ ، ۰۳:۴۶
نویسنده پست : پریسا

داستان آموزنده بسیار زیبای قصر پادشاه

در افسانه های شرقی قدیم آمده است که یکی از پادشاهان بزرگ برای جاودانه کردن نام و پادشاهی خود تصمیم گرفت که قصری باشکوه بسازد که در دنیا بی نظیر باشد و تالار اصلی ان در عین شکوه و بزرگی و عظمت ستونی نداشته باشد !!!

اما پس از سالها و کار وتلاش و محاسبه ، کسی از عهده ساخت سقف تالار اصلی بر نیامد و معماران مدعی زیادی بر سر این کار جان خود را از دست دادند تا اینکه ناکامی پادشاه او را به شدت افسرده و خشمگین ساخت و دست آخر معلوم شد که معمار زبر دست و افسانه ای به نام سنمار وجود دارد که این کار از عهده او بر می آید …
 
و بالاخره او را یافتند و کار را به او سپردند  و او طرحی نو در انداخت و کاخ افسانه ای خورنق را تا زیر سقف بالا برد و اعجاب و تحسین همگان را برانگیخت اما درست وقتی که دیواره ها به زیر سقف رسید  سنمار ناپدید شد و کار اتمام قصر خورنق نیمه کار ماند …
۰ نظر ۲۱ خرداد ۹۵ ، ۰۳:۳۴
نویسنده پست : پریسا

دانلود رمان اشتباه شیرین کامپیوتر،pdf،ایفون،اندروید

دانلود رمان اشتباه شیرین برای کامپیوتر و لپ تاپ Pdf پی دی اف
دانلود رمان زیبا اشتباه شیرین برای گوشی موبایل اندروید آیفون
رمان ایرانی اشتباه شیرین با لینک مستقیم و رایگان از سرور اختصاصی بلاگ بیان
کاربر گرامی با عرض پوزش لینک به دستور کارگروه محترم تعیین مصادیق محتوای مجرمانه حذف گردید
نویسنده: خانم samane taromi
با تشکر از نویسنده عزیز بابت نوشتن رمان زیبای اشتباه شیرین
تعداد صفحه 170  Pdf
خلاصه رمان:
رمان درباره ی دو تا دانشجو هست که با یکدیگر پایان نامه شان را ادامه میدهند… طی مشکلاتی با هم ازدواج میکنند و سر بچه به مشکل بر میخورند و …
قسمتی از رمان:

از پنجره به برف های سفید بیرون نگاه میکنم .ازاین همه زیبایی واقعا به شوق میام همیشه عاشق برف بودم وقتی برف میومد مثل بچه های کوچیک میشدم ودوست داشتم برم بیرون وبرف بازی کنم .
– سارا ؟ سارا بیداری ؟بیا صبحونه
صدای مامان مژگانم بود که برای صبحونه صدام میکرد از کنار پنجره دل کندم وبه آشپزخونه رفتم .
– سلام مامان صبح بخیر
– سلام صبح بخیر بشین برات چایی بریزم
– شما بشین خودم میریزم داشتم برای خودم چایی میزیختم که بابا حاضروآماده اومد آشپزخونه گفتم : سلام بابا صبح بخیر

نوول ها مرجع دانلود رمان ایرانی

– سلام ساراخانم صبح شما هم بخیر
– چایی میخورید؟
– بله لطفا
برای بابا چایی ریختم وخودم هم کنارشون نشستم .بهتره یه کوچولو از خودم بگم من سارا طاهری آخرین بچه یه خانواده پنج نفره وآخرین نوه عماد شایگان هستم .ماهمگی در یک آپارتمان چهار واحده زندگی میکنیم .طبقه اول مامانی وآقاجون طبقه دوم دایی جان طبقه سوم ما وطبقه چهارم هم مال دایی مهرداد که هنوز ازدواج نکرده .کلا ما خانواده شلوغی هستیم
باباپرسید:فرهاد هنوز خوابه...

۳ نظر ۰۸ خرداد ۹۵ ، ۱۳:۳۸
نویسنده پست : پریسا
A-D-S