رمان | رمان عاشقانه | نودهشتیا

رمان,رمان جدید,رمان نودهشتیا,خواندن رمان آنلاین,دانلود رمان جدید,رمان های زیبای عاشقانه ایرانی,رمان اجتماعی,نودهشتیا,داستان های واقعی

رمان | رمان عاشقانه | نودهشتیا

رمان,رمان جدید,رمان نودهشتیا,خواندن رمان آنلاین,دانلود رمان جدید,رمان های زیبای عاشقانه ایرانی,رمان اجتماعی,نودهشتیا,داستان های واقعی


A-D-S

جانم فدای رهبر سید علی

جانــم فــــدای رهــبــــر
همه رمان های وبلاگ مطابق با قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد و فعالیت میکند.

در صورت نارضایتی نویسنده رمان از وبلاگ برداشته خواهد شد!

برای ارسال رمان از تماس با ما اقدام کنید

ما در شبکه های اجتماعی

نویسندگان
تبلیغات
خرید بک لینک

۸۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سایت دانلود رمان عاشقانه» ثبت شده است

داستان کوتاه درویش یکدست

درویشی در کوهساری دور از مردم زندگی می‌کرد و در آن خلوت به ذکر خدا و نیایش مشغول بود. در آن کوهستان، درختان سیب و گلابی و انار بسیار بود و درویش فقط میوه می‌خورد. روزی با خدا عهد کرد که هرگز از درخت میوه نچیند و فقط از میوه‌هایی بخورد که باد از درخت بر زمین می‌ریزد. درویش مدتی به پیمان خود وفادار بود، تا اینکه امر الهی، امتحان سختی برای او پیش ‌آورد. تا پنج روز، هیچ میوه‌ای از درخت نیفتاد. درویش بسیار گرسنه و ناتوان شد، و بالاخره گرسنگی بر او غالب شد. عهد و پیمان خود را شکست و از درخت گلابی چید و خورد. خداوند به سزای این پیمان شکنی او را به بلای سختی گرفتار کرد...

۰ نظر ۰۲ اسفند ۹۴ ، ۱۴:۱۶
نویسنده پست : پریسا

دانلود رمان بیداری دل کامپیوتر،pdf،ایفون،اندروید

دانلود رمان زیبا بیداری دل برای گوشی اندروید آیفون جاوا
دانلود رمان عاشقانه بیداری دل برای کامپیوتر ولپ تاپ Pdf
دانلود رمان ایرانی بیداری دل با لینک مستقیم و رایگان از سرور اختصاصی وبلاگ
نویسنده : زهرا متین
با تشکر از نویسنده عزیز بابت نوشتن رمان زیبای بیداری دل
مشکل سرور دانلود حل شد دیگه قطعی به وجود نمیاد راحت دانلود کنید به درخواست دوستان فرمت های جاوا و کتابخانه نیز اضافه شد و میشه از این به بعد. یاحق

حجم رمان :
۳.۶۵ مگابایت پی دی اف
۱.۲۶ مگابایت نسخه ی اندروید
۱.۱۲ مگابایت نسخه ی جاوا

خلاصه رمان:

داستان درباره ی دختری به اسم عطیه هستش که در یک خانواده ی پولدار مشغول به خدمتکاری است .عطیه  عاشق فریبرز پسر خانواده میشود اما فریبرز برای تحصیل به خارج از کشور میرود و در انجا با دختر ایرانی ازدواج میکند و …

قسمتی رمان:

به هیچ زبانی نمی توان عشق را معنا کرد و به آن مفهوم بخشید مگر به زبان عشق چرا که در بیداری دل آنچه می پنداری فقط عشق است و دیگر هیچ . دوستش داشت و فراتر از آن همچون خدایش می پرستید در حالی که رهنوردی تنها بود که در برهوت عشق گام بر می داشتو در باره سرنوشت تلخ خود می اندیشید . می دانست اگر رازش بر ملا شود بی شک نابودیش حتمی خواهد بود …
فصل اول‏
اشک مانع از ان می شد که بخو بی نگاهش کند. تمام وجودش ‏مالامال ازغمی ژرف وبی انتها بود. می اندیشید با رفتن فریبرزوفرزانه چقدر تنها خواهد شد. جد ایی از أنآن، بخصو ص فریبرزکه جانش به ‏او بسته بودء بشدت اندوهگینش می کرد. مگرنه اینکه سالها درکنار ‏یکدیگر بودند و الفتی ناگسستنی میانشان شکل گرفته بود: هر چند ‏أن دو فرزندان شازده امیربهادرخان بو دند واو دختر خدمت کار خانه این دلیل نمی شد ازعشقی که به فریبرز داشت، چشم بپوشد. ‏همچون مرغی سرکنده بال و پر می زد وزار،زارمی گریست. چگونه ‏می تو انست به آسانی تمامی آن سالهای دلپذیرو پرخاطر ه ‏را فراموش کند؟ سالهایی که لحظه به لحظه اش سراسر شو ر جوانی بود امیربهادرخان که عنوان شازده را ازگذشتگانش با خود...

۷ نظر ۲۹ بهمن ۹۴ ، ۰۰:۴۵
نویسنده پست : پریسا

دانلود رمان تردید در احساس کامپیوترpdf،ایفون،جاوا،اندروید

دانلود رمان زیبا تردید در احساس برای کامپیوتر Pdf

دانلود رمان عاشقانه تردید در احساس برای گوشی اندروید جاوا آیفون

رمان تردید در احساس با لینک مستقیم و رایگان از سرور اختصاصی وبلاگ

لینک به دستور کارگروه محترم تعیین مصادیق محتوای مجرمانه حذف گردید

نویسنده : شمیم.خ

با تشکر از نویسنده عزیز بابت نوشتن رمان زیبای تردید در احساس

حجم رمان :

۱.۷ مگابایت پی دی اف

۰.۹۶ مگابایت نسخه ی جاوا

۱.۰۸مگابایت نسخه ی اندروید

 به در خواست نویسنده لینک حذف شد

خلاصه رمان:

داستان درباره ی دختریه که برای اولین بار میخواد طعم شیرین عشق رو بچشه و شیرین و آن را احساس کند…اما این حس دوام نمیابد…چرا که هیچکس به این عشق راضی نیست…تردیدی عجیب ب وجود میاید میان عشق و دوست داشتن...

قسمتی از رمان:

ویوال بیدار میشی یا نه مثال کنکور داری؟
-اه مامان جان بذا بخوابم بخدا سال دیگه کنکور میدم باشه؟ -نه مثل اینکه
باید با اب یخ بیام سراغت
اخیش رفت منم بخوابم …هییییییییع چرا من منجمد شدم
-مااااااماااااان این چ کاریه؟
-تو که با زبون ادم پا نمیشی بدو بدو ک کنکور تموم شد هنوز تو خوابی
همینطوری ک داشتم غر میزدم راه افتادم سمت دستشووری اخه من ک هیچی نخوندم چطوری کنکور بدم…حاال خوبه
با بچه ها میریم تو راهم سرگرمم با اونا هرچند ک میدونم امسال هیچ کدوممون قبول نمیشم چون همه ش مسخره
بازی در اوردیم. . .
تا رسیدن ب محل برگزاری کنکور با دوستام مسخره بازی در اوردیم من یکی ک ب معنای واقعی افتضاح کنکورر
دادم دوستامو ک دیگه نمیدونم
اه این کدوم بیشعوری بود پاش گیر کرد ب پشت پای من منم ک در حد انفجار بودم و منتظر یک کبریت بودم ک
منفجر شم ک این باعث انفجار من شد
-هوووووی کوری مگه نمیبینی ها؟
-خانوم محترم من حواسم نبود پام ب پشت پای شما خورد این ک دیگه دعوا
کردن نمیخواد
-دعوا کردن نمیخواد ها؟ نمیخواد ؟نزدیک بود بخورم زمین کور…برو اب هویج بخور تا ببینی
-من معذرت میخوام
۲ نظر ۲۴ بهمن ۹۴ ، ۲۳:۳۱
نویسنده پست : پریسا

دانلود رمان سحر کامپیوتر،pdf،ایفون،اندروید

دانلود رمان زیبای سحر برای گوشی pdf

دانلود رمان جدید سحر برای گوشی اندروید و آیفون

رمان سحر با لینک مستقیم و رایگان از سرور اختصاصی وبلاگ

نویسنده : آیدا ماهه

با تشکر از نویسنده عزیز بابت نوشتن رمان سحر

حجم رمان :

۴.۸ مگابایت پی دی اف

۱.۵۳ مگابایت نسخه ی اندروید


خلاصه رمان:
داستان درباره ی دختری به اسم سحر هستش که تو رشته ی کامپیوتر سال سوم هنرستانه و قراره که از طرف هنرستان به یک اردوی بیست روزه بره,اما توی این سفر یه اتفاقی براش میفته که باعث میشه روند زندگیش عوض بشه و …
۷ نظر ۲۲ بهمن ۹۴ ، ۲۱:۳۲
نویسنده پست : پریسا

دانلود رمان چیزی برای آرامش کامپیوتر،pdf،ایفون،جاوا،اندروید

دانلود رمان زیبای چیزی برای آرامش برای گوشی اندروید و آیفون
دانلود رمان چیزی برای آرامش برای کامپیوتر پی دی اف
رمان چیزی برای آرامش با لینک مستقیم و رایگان از سرور اختصاصی وبلاگ
نویسنده : vahshatnak
با تشکر از نویسنده عزیز بابت نوشتن رمان چیزی برای آرامش

حجم رمان :
۱.۱۶ مگابایت پی دی اف
۱.۴۳ مگابایت نسخه ی اندروید

خلاصه ی رمان:

آزاده زن متاهلی است که فکر میکنه همسرش مدتی است نسبت به او بی توجه شده …. از اون طرف به صورت اتفاقی نیما خواستگار سابقش رو میبینه … اون فکر میکنه این برخورد تصادفیه در صورتی که …

قسمتی از رمان :
 صدای شکسته شدن تخم مرغ سکوت خانه را برهم زد!تخم مرغ درون ماهی تابه جلز و ولز میکرد,حوصله غذا پختن نداشتم همین تخم مرغ برای خفه کردن صدای شکمم کافی بود,یادم نمی آید آخرین بار کی غذا پختم یا اگر پختم باآمید غذا خورده باشم!همیشه تنها سر میز نشستم,لقمه ای نان در دهان گذاشتم و شروع به خوردن کردم غذا که تمام شد آهی از ته دل کشیدم و ماهی تابه را به درون ظروف شویی قرار دادم بااینکه دیگر ظرفی در سینک جای نمیگرفت هیچ حوصله ظرف شستن نداشتم!به سمت تخت خواب دو نفره درون اتاق رفتم و پتو را تازیر گلویم بالا کشیدم خیلی سردم بود انگار همه جا سرد شده بود شب سردی بود به پهلو خوابیدم و نگاهی به ساعت رو میزی انداختم که عدد یک را نشان میداد شدیدا احساس تنهایی میکردم چیزی ق*****م را میفشرد حسی نامعلوم چشم هایم را تر کرده بود در تاریکی شب اشک میریختم هرچه رشته داشتم پنبه شده بود هرچه رویا داشتم کا***** شده بود پراز حسرت بودم پلک های بسته ام را محکم فشردم و بعد با یک خیز از روی تخت بلند شدل و بطرف یخچال پریدم بسته ای قرص خواب بیرون آوردم و یکی از آن سفید رنگ هارا درجا بلعیدم دوباره راهی رخت خواب شدم واز اینکه از دست افکار ناراحت کننده ام خلاص شدم *****خند زدم چند لحظه بعد به خواب رفته بودم . . . صبح بدی بود,هوا واقعا سرد بود,همه جا یخ زده و برفی بود,سرم را از پنجره بیرون آوردم و پنجره رابستم,به امید فکر میکردم که نکند تصادف کند باخود فکر میکردم یعنی دیشب کجا بوده?خواستم از اتاق بیرون بروم که یک جفت جوراب گلوله شده ی بدبو توجه ام...
۰ نظر ۲۱ بهمن ۹۴ ، ۱۹:۴۰
نویسنده پست : پریسا
A-D-S