رمان | رمان عاشقانه | نودهشتیا

رمان,رمان جدید,رمان نودهشتیا,خواندن رمان آنلاین,دانلود رمان جدید,رمان های زیبای عاشقانه ایرانی,رمان اجتماعی,نودهشتیا,داستان های واقعی

رمان | رمان عاشقانه | نودهشتیا

رمان,رمان جدید,رمان نودهشتیا,خواندن رمان آنلاین,دانلود رمان جدید,رمان های زیبای عاشقانه ایرانی,رمان اجتماعی,نودهشتیا,داستان های واقعی


A-D-S

جانم فدای رهبر سید علی

جانــم فــــدای رهــبــــر
همه رمان های وبلاگ مطابق با قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد و فعالیت میکند.

در صورت نارضایتی نویسنده رمان از وبلاگ برداشته خواهد شد!

برای ارسال رمان از تماس با ما اقدام کنید

ما در شبکه های اجتماعی

نویسندگان
تبلیغات
خرید بک لینک

۱۳۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نگاه دانلود» ثبت شده است

داستان کوتاه دلبستگی مال دنیا

یکی ازعلمای ربانی نقل می کرد:درایام طلبگی دوستی داشتم که ساعتی داشت وبسیارآن رادوست می داشت ،همواره دریادآن بودکه گم نشودو آسیبی به آن نرسد،اوبیمارشدوبراثربیماری آنچنان حالش بدشدکه حالت احتضاروجان دادن پیداکرد، دراین میان یکی ازعلماءدرآنجا حاضربودواوراتلقین می دادومی گفت :بگولااله الاالله اودرجواب می گفت : نشکن نمی گویم :ماتعجب کردیم که چرابه جای ذکرخدا،می گوید:نشکن نمی گویم ، همچنان این معمابرای مابدون حل ماند،تااینکه حال آن دوست بیمارم اندکی خوب شدومن ازاوپرسیدم ،این چه حالی بودکه پیداکردی ،مامی گفتیم بگولا اله الاالله ،تودرجواب می گفتی :نشکن نمی گویم .

اوگفت :اول آن ساعت را بیاوریدتابشکنم ،آن راآوردندوشکست. ،سپس گفت من دلبستگی خاصی به این ساعت داشتم ،هنگام احتضارشمامی گفتیدبگولااله الاالله ،شخصی شیطان را دیدم که همان ساعت رادریک دست خودگرفته ،وبادست دیگرچکشی بالای آن ساعت نگه داشته ومی گوید:اگربگوئی لااله الاالله ،این ساعت رامی شکنم ،من هم به خاطرعلاقه وافری که به ساعت داشتم می گفتم :ساعت رانشکن ،من لااله الا الله نمی گویم !

۰ نظر ۰۲ اسفند ۹۴ ، ۱۴:۲۰
نویسنده پست : پریسا

داستان کوتاه درویش یکدست

درویشی در کوهساری دور از مردم زندگی می‌کرد و در آن خلوت به ذکر خدا و نیایش مشغول بود. در آن کوهستان، درختان سیب و گلابی و انار بسیار بود و درویش فقط میوه می‌خورد. روزی با خدا عهد کرد که هرگز از درخت میوه نچیند و فقط از میوه‌هایی بخورد که باد از درخت بر زمین می‌ریزد. درویش مدتی به پیمان خود وفادار بود، تا اینکه امر الهی، امتحان سختی برای او پیش ‌آورد. تا پنج روز، هیچ میوه‌ای از درخت نیفتاد. درویش بسیار گرسنه و ناتوان شد، و بالاخره گرسنگی بر او غالب شد. عهد و پیمان خود را شکست و از درخت گلابی چید و خورد. خداوند به سزای این پیمان شکنی او را به بلای سختی گرفتار کرد...

۰ نظر ۰۲ اسفند ۹۴ ، ۱۴:۱۶
نویسنده پست : پریسا

دانلود رمان بیداری دل کامپیوتر،pdf،ایفون،اندروید

دانلود رمان زیبا بیداری دل برای گوشی اندروید آیفون جاوا
دانلود رمان عاشقانه بیداری دل برای کامپیوتر ولپ تاپ Pdf
دانلود رمان ایرانی بیداری دل با لینک مستقیم و رایگان از سرور اختصاصی وبلاگ
نویسنده : زهرا متین
با تشکر از نویسنده عزیز بابت نوشتن رمان زیبای بیداری دل
مشکل سرور دانلود حل شد دیگه قطعی به وجود نمیاد راحت دانلود کنید به درخواست دوستان فرمت های جاوا و کتابخانه نیز اضافه شد و میشه از این به بعد. یاحق

حجم رمان :
۳.۶۵ مگابایت پی دی اف
۱.۲۶ مگابایت نسخه ی اندروید
۱.۱۲ مگابایت نسخه ی جاوا

خلاصه رمان:

داستان درباره ی دختری به اسم عطیه هستش که در یک خانواده ی پولدار مشغول به خدمتکاری است .عطیه  عاشق فریبرز پسر خانواده میشود اما فریبرز برای تحصیل به خارج از کشور میرود و در انجا با دختر ایرانی ازدواج میکند و …

قسمتی رمان:

به هیچ زبانی نمی توان عشق را معنا کرد و به آن مفهوم بخشید مگر به زبان عشق چرا که در بیداری دل آنچه می پنداری فقط عشق است و دیگر هیچ . دوستش داشت و فراتر از آن همچون خدایش می پرستید در حالی که رهنوردی تنها بود که در برهوت عشق گام بر می داشتو در باره سرنوشت تلخ خود می اندیشید . می دانست اگر رازش بر ملا شود بی شک نابودیش حتمی خواهد بود …
فصل اول‏
اشک مانع از ان می شد که بخو بی نگاهش کند. تمام وجودش ‏مالامال ازغمی ژرف وبی انتها بود. می اندیشید با رفتن فریبرزوفرزانه چقدر تنها خواهد شد. جد ایی از أنآن، بخصو ص فریبرزکه جانش به ‏او بسته بودء بشدت اندوهگینش می کرد. مگرنه اینکه سالها درکنار ‏یکدیگر بودند و الفتی ناگسستنی میانشان شکل گرفته بود: هر چند ‏أن دو فرزندان شازده امیربهادرخان بو دند واو دختر خدمت کار خانه این دلیل نمی شد ازعشقی که به فریبرز داشت، چشم بپوشد. ‏همچون مرغی سرکنده بال و پر می زد وزار،زارمی گریست. چگونه ‏می تو انست به آسانی تمامی آن سالهای دلپذیرو پرخاطر ه ‏را فراموش کند؟ سالهایی که لحظه به لحظه اش سراسر شو ر جوانی بود امیربهادرخان که عنوان شازده را ازگذشتگانش با خود...

۷ نظر ۲۹ بهمن ۹۴ ، ۰۰:۴۵
نویسنده پست : پریسا

دانلود رمان تمام زندگیم کامپیوتر،pdf،ایفون،اندروید

دانلود رمان زیبا تمام زندگیم برای گوشی اندروید و آیفون و جاوا

دانلود رمان عاشقانه تمام زندگیم برای کامپیوتر و لپ تاب Pdf

رمان تمام زندگیم با لینک مستقیم و رایگان از سرور اختصاصی وبلاگ

نویسنده : آتنا بانو

با تشکر از نویسنده عزیز بابت نوشتن رمان زیبای تمام زندگیم

حجم رمان :

۲.۴۸ مگابایت پی دی اف

۱.۹۷ مگابایت نسخه ی اندروید

۱.۱۲ مگابایت نسخه ی جاوا

خلاصه رمان:

در مورد دختری که بعد از مرگ مادرش با اتفاقات مبهم و عجیبی رو به رو میشه که… حرفی از نویسنده رمان: این رمان با تمام رمان های پلیسی و عاشقانه فرق میکنه…و اتفاقات ،تکراری نیست… امیدوارم بپسندین…

قسمتی از رمان:

چشمانم رو به امید اینکه همه چیز یک خواب بوده باشه،باز کردم…اما با دیدن  مشکیم فهمیدم خواب نبوده….
یعنی باید به این زودی میرفت؟
من که جز اون کسی رو محرم راز هام نمیدونستم…
من فقط با وجود اون خوش حال بودم…
با وجود اینکه روی تخت بی حرکت بود،دوستش داشتم…با اینکه نمیتونست باهام حرف بزنه.دوست داشتم..چون مادرم بود..!!!
مادرم منو با تمام وجود و عشقش بزرگ کرده بود …به خاطر اون تصادف لعنتی به اون روز افتاد…
با اینکه چهل روز از مرگش میگذره،هنوز باهاش کنار نیومدم،دل تنگشم،آرزوی دیدنش رو دارم؛بابام حتی نذاشت تو مراسم خاکسپاریش باشم…
اشک هام صورتم رو خیس میکردند…عکس مادرم رو برداشتم و بغلش کردم…
_نمیخوای بلند شی؟!!!نمیخوای تمومش کنی؟!؟
با صدای لیلی سرم رو بلند کردم.بهش نگاه کردم…لیلی دخترخالم بود.برام مثل خواهر نداشته ام بود.
چشم ازش گرفتمو به دیوار رو به رو خیره شدم و گفتم:_چرا میخوام …اما نمیتونم .برام سخته لیلی؟!؟
حرفام رو با بغض میزدم..نمیتونستم خیلی راحت در موردش صحبت کنم…
_عسل جان تو میتونی…اگه بخوای میتونی،ازت خواهش میکنم،به خاطر خودت،به خاطر پدرت،به خاطر روح مادرت، عسل تو نمیتونی تمام عمرت رو این طوری زندگی کنی ، میخوای همینجوری تو اتاقت بشینیو زانوی غم بغل کنی؟؟ تا چی بشه؟ این و میخوای؟
_نه این رو نمیخوام…اما میگی چیکار کنم؟فراموشش کنم؟
۲ نظر ۲۷ بهمن ۹۴ ، ۲۳:۴۷
نویسنده پست : پریسا

دانلود رمان تردید در احساس کامپیوترpdf،ایفون،جاوا،اندروید

دانلود رمان زیبا تردید در احساس برای کامپیوتر Pdf

دانلود رمان عاشقانه تردید در احساس برای گوشی اندروید جاوا آیفون

رمان تردید در احساس با لینک مستقیم و رایگان از سرور اختصاصی وبلاگ

لینک به دستور کارگروه محترم تعیین مصادیق محتوای مجرمانه حذف گردید

نویسنده : شمیم.خ

با تشکر از نویسنده عزیز بابت نوشتن رمان زیبای تردید در احساس

حجم رمان :

۱.۷ مگابایت پی دی اف

۰.۹۶ مگابایت نسخه ی جاوا

۱.۰۸مگابایت نسخه ی اندروید

 به در خواست نویسنده لینک حذف شد

خلاصه رمان:

داستان درباره ی دختریه که برای اولین بار میخواد طعم شیرین عشق رو بچشه و شیرین و آن را احساس کند…اما این حس دوام نمیابد…چرا که هیچکس به این عشق راضی نیست…تردیدی عجیب ب وجود میاید میان عشق و دوست داشتن...

قسمتی از رمان:

ویوال بیدار میشی یا نه مثال کنکور داری؟
-اه مامان جان بذا بخوابم بخدا سال دیگه کنکور میدم باشه؟ -نه مثل اینکه
باید با اب یخ بیام سراغت
اخیش رفت منم بخوابم …هییییییییع چرا من منجمد شدم
-مااااااماااااان این چ کاریه؟
-تو که با زبون ادم پا نمیشی بدو بدو ک کنکور تموم شد هنوز تو خوابی
همینطوری ک داشتم غر میزدم راه افتادم سمت دستشووری اخه من ک هیچی نخوندم چطوری کنکور بدم…حاال خوبه
با بچه ها میریم تو راهم سرگرمم با اونا هرچند ک میدونم امسال هیچ کدوممون قبول نمیشم چون همه ش مسخره
بازی در اوردیم. . .
تا رسیدن ب محل برگزاری کنکور با دوستام مسخره بازی در اوردیم من یکی ک ب معنای واقعی افتضاح کنکورر
دادم دوستامو ک دیگه نمیدونم
اه این کدوم بیشعوری بود پاش گیر کرد ب پشت پای من منم ک در حد انفجار بودم و منتظر یک کبریت بودم ک
منفجر شم ک این باعث انفجار من شد
-هوووووی کوری مگه نمیبینی ها؟
-خانوم محترم من حواسم نبود پام ب پشت پای شما خورد این ک دیگه دعوا
کردن نمیخواد
-دعوا کردن نمیخواد ها؟ نمیخواد ؟نزدیک بود بخورم زمین کور…برو اب هویج بخور تا ببینی
-من معذرت میخوام
۲ نظر ۲۴ بهمن ۹۴ ، ۲۳:۳۱
نویسنده پست : پریسا
A-D-S