رمان | رمان عاشقانه | نودهشتیا

رمان,رمان جدید,رمان نودهشتیا,خواندن رمان آنلاین,دانلود رمان جدید,رمان های زیبای عاشقانه ایرانی,رمان اجتماعی,نودهشتیا,داستان های واقعی

رمان | رمان عاشقانه | نودهشتیا

رمان,رمان جدید,رمان نودهشتیا,خواندن رمان آنلاین,دانلود رمان جدید,رمان های زیبای عاشقانه ایرانی,رمان اجتماعی,نودهشتیا,داستان های واقعی


A-D-S

جانم فدای رهبر سید علی

جانــم فــــدای رهــبــــر
همه رمان های وبلاگ مطابق با قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد و فعالیت میکند.

در صورت نارضایتی نویسنده رمان از وبلاگ برداشته خواهد شد!

برای ارسال رمان از تماس با ما اقدام کنید

ما در شبکه های اجتماعی

نویسندگان
تبلیغات
خرید بک لینک

۹۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دانلود رمان زیبا» ثبت شده است

داستان کوتاه این صورتحساب قبلا پرداخت شده است

روزی روزگاری پسرک فقیری زندگی می کرد که برای گذران زندگی و تامین مخارج تحصیلش دستفروشی می کرد.

از این خانه به آن خانه می رفت تا شاید بتواند پولی بدست آورد.روزی متوجه شد که تنها یک سکه 10 سنتی برایش باقیمانده است و این درحالی بود که شدیداً احساس گرسنگی می کرد.

تصمیم گرفت از خانه ای مقداری غذا تقاضا کند. بطور اتفاقی درب خانه ای را زد.دختر جوان و زیبائی در را باز کرد. پسرک با دیدن چهره زیبای دختر دستپاچه شد و بجای غذا ، فقط یک لیوان آب درخواست کرد.

دختر که متوجه گرسنگی شدید پسرک شده بود بجای آب برایش یک لیوان بزرگ شیر آورد.پسر با تمانینه و آهستگی شیر را سر کشید و گفت : «چقدر باید به شما بپردازم؟ »

۰ نظر ۰۲ اسفند ۹۴ ، ۱۴:۲۷
نویسنده پست : پریسا

دانلود رمان بیداری دل کامپیوتر،pdf،ایفون،اندروید

دانلود رمان زیبا بیداری دل برای گوشی اندروید آیفون جاوا
دانلود رمان عاشقانه بیداری دل برای کامپیوتر ولپ تاپ Pdf
دانلود رمان ایرانی بیداری دل با لینک مستقیم و رایگان از سرور اختصاصی وبلاگ
نویسنده : زهرا متین
با تشکر از نویسنده عزیز بابت نوشتن رمان زیبای بیداری دل
مشکل سرور دانلود حل شد دیگه قطعی به وجود نمیاد راحت دانلود کنید به درخواست دوستان فرمت های جاوا و کتابخانه نیز اضافه شد و میشه از این به بعد. یاحق

حجم رمان :
۳.۶۵ مگابایت پی دی اف
۱.۲۶ مگابایت نسخه ی اندروید
۱.۱۲ مگابایت نسخه ی جاوا

خلاصه رمان:

داستان درباره ی دختری به اسم عطیه هستش که در یک خانواده ی پولدار مشغول به خدمتکاری است .عطیه  عاشق فریبرز پسر خانواده میشود اما فریبرز برای تحصیل به خارج از کشور میرود و در انجا با دختر ایرانی ازدواج میکند و …

قسمتی رمان:

به هیچ زبانی نمی توان عشق را معنا کرد و به آن مفهوم بخشید مگر به زبان عشق چرا که در بیداری دل آنچه می پنداری فقط عشق است و دیگر هیچ . دوستش داشت و فراتر از آن همچون خدایش می پرستید در حالی که رهنوردی تنها بود که در برهوت عشق گام بر می داشتو در باره سرنوشت تلخ خود می اندیشید . می دانست اگر رازش بر ملا شود بی شک نابودیش حتمی خواهد بود …
فصل اول‏
اشک مانع از ان می شد که بخو بی نگاهش کند. تمام وجودش ‏مالامال ازغمی ژرف وبی انتها بود. می اندیشید با رفتن فریبرزوفرزانه چقدر تنها خواهد شد. جد ایی از أنآن، بخصو ص فریبرزکه جانش به ‏او بسته بودء بشدت اندوهگینش می کرد. مگرنه اینکه سالها درکنار ‏یکدیگر بودند و الفتی ناگسستنی میانشان شکل گرفته بود: هر چند ‏أن دو فرزندان شازده امیربهادرخان بو دند واو دختر خدمت کار خانه این دلیل نمی شد ازعشقی که به فریبرز داشت، چشم بپوشد. ‏همچون مرغی سرکنده بال و پر می زد وزار،زارمی گریست. چگونه ‏می تو انست به آسانی تمامی آن سالهای دلپذیرو پرخاطر ه ‏را فراموش کند؟ سالهایی که لحظه به لحظه اش سراسر شو ر جوانی بود امیربهادرخان که عنوان شازده را ازگذشتگانش با خود...

۷ نظر ۲۹ بهمن ۹۴ ، ۰۰:۴۵
نویسنده پست : پریسا

دانلود رمان تمام زندگیم کامپیوتر،pdf،ایفون،اندروید

دانلود رمان زیبا تمام زندگیم برای گوشی اندروید و آیفون و جاوا

دانلود رمان عاشقانه تمام زندگیم برای کامپیوتر و لپ تاب Pdf

رمان تمام زندگیم با لینک مستقیم و رایگان از سرور اختصاصی وبلاگ

نویسنده : آتنا بانو

با تشکر از نویسنده عزیز بابت نوشتن رمان زیبای تمام زندگیم

حجم رمان :

۲.۴۸ مگابایت پی دی اف

۱.۹۷ مگابایت نسخه ی اندروید

۱.۱۲ مگابایت نسخه ی جاوا

خلاصه رمان:

در مورد دختری که بعد از مرگ مادرش با اتفاقات مبهم و عجیبی رو به رو میشه که… حرفی از نویسنده رمان: این رمان با تمام رمان های پلیسی و عاشقانه فرق میکنه…و اتفاقات ،تکراری نیست… امیدوارم بپسندین…

قسمتی از رمان:

چشمانم رو به امید اینکه همه چیز یک خواب بوده باشه،باز کردم…اما با دیدن  مشکیم فهمیدم خواب نبوده….
یعنی باید به این زودی میرفت؟
من که جز اون کسی رو محرم راز هام نمیدونستم…
من فقط با وجود اون خوش حال بودم…
با وجود اینکه روی تخت بی حرکت بود،دوستش داشتم…با اینکه نمیتونست باهام حرف بزنه.دوست داشتم..چون مادرم بود..!!!
مادرم منو با تمام وجود و عشقش بزرگ کرده بود …به خاطر اون تصادف لعنتی به اون روز افتاد…
با اینکه چهل روز از مرگش میگذره،هنوز باهاش کنار نیومدم،دل تنگشم،آرزوی دیدنش رو دارم؛بابام حتی نذاشت تو مراسم خاکسپاریش باشم…
اشک هام صورتم رو خیس میکردند…عکس مادرم رو برداشتم و بغلش کردم…
_نمیخوای بلند شی؟!!!نمیخوای تمومش کنی؟!؟
با صدای لیلی سرم رو بلند کردم.بهش نگاه کردم…لیلی دخترخالم بود.برام مثل خواهر نداشته ام بود.
چشم ازش گرفتمو به دیوار رو به رو خیره شدم و گفتم:_چرا میخوام …اما نمیتونم .برام سخته لیلی؟!؟
حرفام رو با بغض میزدم..نمیتونستم خیلی راحت در موردش صحبت کنم…
_عسل جان تو میتونی…اگه بخوای میتونی،ازت خواهش میکنم،به خاطر خودت،به خاطر پدرت،به خاطر روح مادرت، عسل تو نمیتونی تمام عمرت رو این طوری زندگی کنی ، میخوای همینجوری تو اتاقت بشینیو زانوی غم بغل کنی؟؟ تا چی بشه؟ این و میخوای؟
_نه این رو نمیخوام…اما میگی چیکار کنم؟فراموشش کنم؟
۲ نظر ۲۷ بهمن ۹۴ ، ۲۳:۴۷
نویسنده پست : پریسا

دانلود رمان تردید در احساس کامپیوترpdf،ایفون،جاوا،اندروید

دانلود رمان زیبا تردید در احساس برای کامپیوتر Pdf

دانلود رمان عاشقانه تردید در احساس برای گوشی اندروید جاوا آیفون

رمان تردید در احساس با لینک مستقیم و رایگان از سرور اختصاصی وبلاگ

لینک به دستور کارگروه محترم تعیین مصادیق محتوای مجرمانه حذف گردید

نویسنده : شمیم.خ

با تشکر از نویسنده عزیز بابت نوشتن رمان زیبای تردید در احساس

حجم رمان :

۱.۷ مگابایت پی دی اف

۰.۹۶ مگابایت نسخه ی جاوا

۱.۰۸مگابایت نسخه ی اندروید

 به در خواست نویسنده لینک حذف شد

خلاصه رمان:

داستان درباره ی دختریه که برای اولین بار میخواد طعم شیرین عشق رو بچشه و شیرین و آن را احساس کند…اما این حس دوام نمیابد…چرا که هیچکس به این عشق راضی نیست…تردیدی عجیب ب وجود میاید میان عشق و دوست داشتن...

قسمتی از رمان:

ویوال بیدار میشی یا نه مثال کنکور داری؟
-اه مامان جان بذا بخوابم بخدا سال دیگه کنکور میدم باشه؟ -نه مثل اینکه
باید با اب یخ بیام سراغت
اخیش رفت منم بخوابم …هییییییییع چرا من منجمد شدم
-مااااااماااااان این چ کاریه؟
-تو که با زبون ادم پا نمیشی بدو بدو ک کنکور تموم شد هنوز تو خوابی
همینطوری ک داشتم غر میزدم راه افتادم سمت دستشووری اخه من ک هیچی نخوندم چطوری کنکور بدم…حاال خوبه
با بچه ها میریم تو راهم سرگرمم با اونا هرچند ک میدونم امسال هیچ کدوممون قبول نمیشم چون همه ش مسخره
بازی در اوردیم. . .
تا رسیدن ب محل برگزاری کنکور با دوستام مسخره بازی در اوردیم من یکی ک ب معنای واقعی افتضاح کنکورر
دادم دوستامو ک دیگه نمیدونم
اه این کدوم بیشعوری بود پاش گیر کرد ب پشت پای من منم ک در حد انفجار بودم و منتظر یک کبریت بودم ک
منفجر شم ک این باعث انفجار من شد
-هوووووی کوری مگه نمیبینی ها؟
-خانوم محترم من حواسم نبود پام ب پشت پای شما خورد این ک دیگه دعوا
کردن نمیخواد
-دعوا کردن نمیخواد ها؟ نمیخواد ؟نزدیک بود بخورم زمین کور…برو اب هویج بخور تا ببینی
-من معذرت میخوام
۲ نظر ۲۴ بهمن ۹۴ ، ۲۳:۳۱
نویسنده پست : پریسا

دانلود رمان پایان خط کامپیوتر،pdf،ایفون،جاوا،اندروید

دانلود رمان زیبا پایان خط برای کامپیوتر Pdf

دانلود رمان پایان خط برای گوشی موبایل اندروید و آیفون

رمان پایان خط با لینک مستقیم و رایگان از سرور اختصاصی وبلاگ

نودیسنده : رقیه مستمع

با تشکر از نویسنده عزیز بابت نوشتن رمان زیبا پایان خط

حجم رمان :

۴.۸۸ مگابایت پی دی اف

۱.۲۳ مگابایت نسخه ی اندروید


خلاصه رمان:

باورم نمیشه زمان با این سرعت گذشته و من به اینجا رسیده ام من باقی مانده ام تنهای تنها.
در یک خانواده کم جمعیت به دنیا آمدم پدر و مادرم متعلق به خانواده پر جمعیتی بودند و خواهر و برادر زیاد داشتند.
ولی با اختلافاتی که بین آنها وجود داشت همیشه قهر بودند و با کسی رفت و آمد نمیکردند و با هم به این نتیجه رسیده بودند که نباید بچه دار شوند و….

قسمتی از رمان:
باورم نمیشه زمان با این سرعت گذشته و من به اینجا رسیده ام من باقی مانده ام تنهای تنها.
در یک خانواده کم جمعیت به دنیا آمدم پدر و مادرم متعلق به خانواده پر جمعیتی بودند و خواهر و برادر زیاد داشتند.
ولی با اختلافاتی که بین آنها وجود داشت همیشه قهر بودند و با کسی رفت و آمد نمیکردند و با هم به این نتیجه رسیده بودند که نباید بچه دار شوند و سالها روی حرفشان بودند تا اینکه به خواست خدا من هدیه ای برای آنها شدم با اینکه من را نمیخواستند ولی تمام عمرشان را برای خوشبختی و خوشحالی من صرف کردند.
کودکیم را توی مهدکودک و همراه بچه های دیگه بزرگ شدم چیز زیادی یادم نمیاد از دوران مدرسه ولی روز اول را به خوبی یادم میاد بچه های دیگه گریه میکردند ولی من میخندیدم گریه آنها برایم معنی نداشت یکه تاز خانواده بودم هر چی میخواستم برایم مهیا بود.
پدر و مادرم زیاد عاطفی نبودند و من وابستگی عاطفی نسبت به آنها نداشتم به همین خاطر مستقل بزرگ شدم و اختیارم دستم بود.
دوران ابتدایی و راهنمایی خیلی ساده و بدون هیچ اتفاق خاصی گذشت.
اما دبیرستان، حالا که فکر میکنم بهترین روزهای زندگیم و بهترین خاطراتم مربوط به آن موقع است.
۴ نظر ۲۳ بهمن ۹۴ ، ۰۳:۱۱
نویسنده پست : پریسا
A-D-S