دانلود رمان نیستی تا ببینی کامپیوتر،ایفون،pdf،تبلت
دانلود رمان جدید و زیبای نیستی تا ببینی کامپیوتر،ایفون،pdf،تبلت
نوشته mahtabiii75 کاربر نود و هشتیا
اززبان نویسنده رمان :
دانلود رمان جدید و زیبای نیستی تا ببینی کامپیوتر،ایفون،pdf،تبلت
نوشته mahtabiii75 کاربر نود و هشتیا
اززبان نویسنده رمان :
دانلود رمان جدید ایرانی زیبای کاش هنوزم عاشقم بودی یفون،جاوا،اندروید،pdf
نوشته شهلا خودی زاده اربر نود هشتیا
خلاصه
دختری به ظرافت بلور… دختری به نرمی پر…. اما به سختی سنگ…مقاوم و محکم هم چون کوه….داستان روایت دختری که با مشکلات و فراز و نشیب های زندگیش می جنگه اما خوب هر آدمی یه جا هر چه قدر هم که مقاوم و قوی باشه باز هم احتیاج به یه حامی داره به کسی که بتونه بهش تکیه کنه و اون جایی که دختر قصه ی ما کم میاره….پایان خوش
قسمتی از داستان
نگاهش به تک درخت بزرگ و کهنسال حیاط خیره مانده بود… زاغ سیاهی که قار قار کنان از روی شاخه ی لخت و بی برگ چنار به پرواز درآمد او را افکارش بیرون کشید. دستی به پیشانی مرطوبش کشید و عرق نشسته بر آن را پاک کرد. هر گاه این گونه به فکر فرو می رفت تمام تن و بدنش خیس می شد. به آرامی از جا بلند شد و به سمت کمد لباسش رفت. دستش را به نرمی روی بدنه ی فلزی و رنگ و رو رفته ی آن کشید و نگاه غمگینش را دوباره در اتاق چرخاند. اتاقی که سال ها محل زندگیش بود.سال هایی که بالاخره با تمام سختی هایش به پایان رسیده بود. سال های بی کسی و تنهایی!
تمام زوایای اتاق را از نظر گذراند… سه کمد کوچک فلزی و سه تخت یک نفره، تنها وسایل اتاق بود و پنجره ی بزرگ و چوبی که رو به حیاط قرار داشت. پنجره های که بارها زمان دلتنگی هایش گوشه ای از آن می نشست و تا ساعتها در سکوت به بیرون خیره می شد و
دانلود رمان جدید گیسو کمند pdf،اندروید،جاوا،ایفون
نوشته نگین حبیبی کاربر نگاه دانلود
خلاصه:
کمند دختری از باند عتیقه کالفرنیا ماموریت میگیره وارد باند عتیقه تهران بشه و توجه و علاقه رییس باند”دان”رو جذب کنه..اما این فرد بویی از احساس نبرده و برای کمند که اولین ماموریت و معمولا سوتی میده کار خیلی سختیه…در این بین هم مشکلاتی برای پیش میاد و ماجراهای جالبی براش اتفاق میوفته..
مقدمه:
من یه دخترم..
یه دختر ساده…دست و پاچلفتی و خدای سوتی!
هیچ چیز جذابی ندارم..
نه چشم رنگی..نه موهای بلوند و نه لحن صحبت خوب!
دو جفت چشم مشکی و موهای قهوه ای و تموم!
حالا من باید وارد یه بازی بشم…
یه بازیه سخت!
یه بازی عذاب آور و طاقت فرسا…
که معلوم نیست آخرش به سر منه بیچاره چی میاد!
ژانر:اکشن…طنز..عشقولی…
من ناز نمیکشم دلت خواست برو ، کج کج نکنم نگاه و” یکراست” برو… هرجور که مایلی بزن قید مرا ، هرچند دلم یکه و تنهاست، برو… دیگر نکشم منت” مهتابت” را ، “تاریکی” از این به بعد زیباست، برو…! خودخواهی و در فکر خودت هستی و بس، پس خواهش و التماس، بیجاست، برو… روراست بگویم نه من آن “مجنونم” نه در سر تو هوای “لیلا”ست، برو… یک لحظه نگاه هم نکن، پشت سرت در، روی تو و خاطره ها “واست” برو… از اول کار، اشتباه از من بود ؛ آری همه” از ماست که بر ماست” برو… بی معرفتی ولی ندارم گله ای؛ این رسم همیشه های دنیاست، برو… یک روز که دلتنگ شدی میفهمی ؛ حسرت “تو”ی هرگز نشد “ما”ست، برو..!!!
دانلود رمان جدید افسانه آرابلا ایفون،pdf،تبلت،جاوا،اندروید
نوشته paniz و sedi کاربران انجمن نودهشتیا
مقدمه
دانلود رمان جدید ماهرو کامپیوتر،اندروید،ایفون،pdf،تبلت
نوشته delaram_66 کاربر انجمن نودهشتیا
پایان خوش
همیشه گفتن پایان شب سیه سپید است! اما هیچکس ندانست کسی که با تاریکی و نا امیدی خو گرفت رنگ سپیدی را از یاد می برد..!
او در ظلمت شب همچون طعمه ای برای هوس های پلید شد ودر این آتش سوخت. آنگاه که روزنه ی امیدی وجودش را روشن کرد، گذشته ی سیاهش بلای جانش شد..
میگویند عشق چاره ساز است اما برای او همه چیز برعکس بود شب سیه پایانی رو به سپیدی نداشت و عشق چاره ساز نبود.. به راستی خوشبختی را کجا گم کرد که حالا هر چه میگردد پیدایش نمیکند؟ با همان لبخند تلخ همیشگی در دفتر خاطراتش نوشت: من منتظرم ای عشق بیا کاری کن عاشق شو و در سوگ منه دیوانه زاری کن…
خلاصه: این داستان درباره ی دختریه به اسم ماهرو که زندگیش پر از فراز و نشیب بوده و حالا به جایی رسیده که مجبوره واسه یه شیخ عرب برقصه اما حالا فکر فرار به سرش زده و در این راه با کسی آشنا میشه که مثل یه حامی بزرگ هواشو داره و…
ادامه رو با خوندن رمان متوجه میشید. ژانر این رمان عاشقانه ، کمی طنز و کمی هم غمگینه. این اولین کار من هست امیدوارم خوشتون بیاد.