رمان | رمان عاشقانه | نودهشتیا

رمان,رمان جدید,رمان نودهشتیا,خواندن رمان آنلاین,دانلود رمان جدید,رمان های زیبای عاشقانه ایرانی,رمان اجتماعی,نودهشتیا,داستان های واقعی

رمان | رمان عاشقانه | نودهشتیا

رمان,رمان جدید,رمان نودهشتیا,خواندن رمان آنلاین,دانلود رمان جدید,رمان های زیبای عاشقانه ایرانی,رمان اجتماعی,نودهشتیا,داستان های واقعی


A-D-S

جانم فدای رهبر سید علی

جانــم فــــدای رهــبــــر
همه رمان های وبلاگ مطابق با قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد و فعالیت میکند.

در صورت نارضایتی نویسنده رمان از وبلاگ برداشته خواهد شد!

برای ارسال رمان از تماس با ما اقدام کنید

ما در شبکه های اجتماعی

نویسندگان
تبلیغات
خرید بک لینک

۷۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دانلود رمان برای آیفون» ثبت شده است

دانلود رمان اتاق معلم کامپیوتر،pdf،ایفون،جاوا،اندروید

دانلود رمان جدید اتاق معلم برای کامپیوتر Pdf
دانلود رمان بسیار زیبای اتاق معلم برای گوشی اندروید و آیفون
رمان اتاق معلم با لینک مستقیم و رایگان از سرور اختصاصی وبلاگ بیان
نویسنده: فرزان کاربر نگاه دانلود
با تشکر از نویسنده عزیز بابت نوشتن رمان اتاق معلم
تعداد صفحه: 92 Pdf
این رمان براساس داستان واقعی میباشد که توسط نویسنده ویرایش کم و بیش شده.
خلاصه رمان:

لا یا أیها السّاقی! أدر کأساً وناوِلها!
که عشق آسان نمود اول، ولی افتاد مشکل‌ها

وقتی به گذشته نگاه میکنم، به فراز و نشیبهای زندگیم ،به شادی ها و غم هام ، میفهمم سرنوشت چه بازی ها که با آدم نداره!
من پریچه اسدی هستم و این سرگذشت منه….
اینم جلد رمان که خانم Moonlight زحمتش رو کشیدن

به نام خدا
برای دوستانی که نمیدونن بروجن کجاست از توابع شهر کرد هست:)

یادم نمیاد دقیقا چند شنبه بود که سرنوشت منو واسه بازی انتخاب کرد! فقط میدونم یه دختر چهارده ساله روستایی بودم که بی خبر از همه جا مثه هر روز صبح از خواب بیدار شدم ، مثه هر روز با خواهرم کل کل کردم و بازم مثه هر روز اخم و تنبیه مامان رو به جون خریدم ولی اون روز با هر روز فرق داشت اون روز شروع داستان من بود

۸ نظر ۰۳ مرداد ۹۵ ، ۱۵:۴۴
نویسنده پست : پریسا

دانلود رمان دلربای من کامپیوتر،pdf،ایفون،جاوا،اندروید

دانلود رمان جدید دلربای من برای کامپیوتر Pdf 
دانلود رمان بسیار زیبای دلربای من برای گوشی اندروید و آیفون
رمان دلربای من با لینک مستقیم و رایگان از سرور اختصاصی وبلاگ بیان
نویسنده: پریا 75 کاربر انجمن نگاه دانلود
با تشکر از نویسنده عزیز بابت نوشتن رمان دلربای من
تعداد صفحه: 204 Pdf
خلاصه رمان:
دلربا دختری که ۱۲سال یه حس انتقام داخل دلش نگه داشته انتقام پدرش مهرداد سرمد بزرگترین تاجرایران یک شبه برشکسته شد و هیچکس نفهمید این تاجر معروف چی شد که یک شبه برشکسته شد؟ هیچکس از اتفاق اون شب بارونی و مرگ تاجر بزرگ مهرداد سرمد و همسرش مانادانا سرمد باخبرنشد؟ حالا دلربا سرمد بعد از ۱۲سال برگشته تا انتقام بگیره از رادین صدر کسی که دلربا اون را باعث تمام بدبختی هاش میدونه !!!!!
۴ نظر ۲۱ تیر ۹۵ ، ۰۵:۲۴
نویسنده پست : پریسا

دانلود رمان برگ زرد کامپیوتر،pdf،ایفون،جاوا،اندروید

دانلود رمان جدید برگ زرد برای کامپیوتر Pdf 
دانلود رمان بسیار زیبای برگ زرد برای گوشی اندروید و آیفون
رمان برگ زرد با لینک مستقیم و رایگان از سرور اختصاصی وبلاگ بیان
نویسنده: فرزان کاربر انجمن نگاه دانلود
با تشکر از نویسنده عزیز بابت نوشتن رمان برگ زرد
تعداد صفحه: 176 Pdf

خلاصه رمان:
رمان درباره دختر خونده یه خانواده معمولیه گذشته تاریکی داره و دنبال آینده روشنتریه. خیلی چیزا اونو به دختری که امروز میبینیم تبدیل کردن.

در طی این رمان میفهمیم هیچکس،هیچوقت، سفید مطلق نیست…

۱ نظر ۱۲ تیر ۹۵ ، ۱۳:۰۸
نویسنده پست : پریسا

دانلود رمان انقباض زندگی کامپیوتر،pdf،ایفون،جاوا،اندروید

دانلود رمان جدید انقباض زندگی برای کامپیوتر Pdf 
دانلود رمان بسیار زیبای انقباض زندگی برای گوشی اندروید و آیفون
رمان انقباض زندگی با لینک مستقیم و رایگان از سرور اختصاصی وبلاگ بیان
نویسنده: نگین حبیبی کاربر انجمن نگاه دانلود
با تشکر از نویسنده عزیز بابت نوشتن رمان زیبای انقباض زندگی
تعداد صفحه 272 Pdf
خلاصه رمان:
دختری به اسم چکاوک…توی یه خونواده متوسط زندگی میکنه…تا اینکه باباش که حسابدار شرکت لیدل(چرم)بوده به جرم قتل معاون شرکت به زندان میوفته…و این چکاوکه که برای نجات باباش به هر دری میزنه…

۰ نظر ۰۹ تیر ۹۵ ، ۱۱:۵۴
نویسنده پست : پریسا

داستان آموزنده وقتی درکتون نمیکنند

این داستان هم طنز میباشد و هم داستان اخلاقی آموزنده

یکی از دوستام تعریف می کرد : با اتوبوس از یه شهر دیگه داشتم میومدم ، یه بچه ء 5-6 ساله رو صندلی جلویی بغل مامانش یه شکلات کاکایویی رو هی میگرف طرف من هی میکشید طرف خودش.
منم کرمم گرفت ایندفعه که بچه شکلاتو آورد یه گاز بزرگ زدم!
بچه یکم عصبانی شد ولی مامان باباش بهش یه شکلات دیگه دادن.خیلی احساس شعف میکردم که همچین شیطنتی کردم ...
یکم که گذشت دیدم تو شکمم داره یه اتفاقایی میوفته و رفتم به راننده گفتم آقا نگه دار من برم دستشویی... خلاصه حل شد!
یه ربع نگذشه بود باز همون اتفاق افتاد.دوباره رفتم...
جهت خواندن داستان آموزنده به ادامه رمان مراجعه کنید ...
۳ نظر ۰۸ تیر ۹۵ ، ۰۵:۵۲
نویسنده پست : پریسا
A-D-S