رمان | رمان عاشقانه | نودهشتیا

رمان,رمان جدید,رمان نودهشتیا,خواندن رمان آنلاین,دانلود رمان جدید,رمان های زیبای عاشقانه ایرانی,رمان اجتماعی,نودهشتیا,داستان های واقعی

رمان | رمان عاشقانه | نودهشتیا

رمان,رمان جدید,رمان نودهشتیا,خواندن رمان آنلاین,دانلود رمان جدید,رمان های زیبای عاشقانه ایرانی,رمان اجتماعی,نودهشتیا,داستان های واقعی


A-D-S

جانم فدای رهبر سید علی

جانــم فــــدای رهــبــــر
همه رمان های وبلاگ مطابق با قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد و فعالیت میکند.

در صورت نارضایتی نویسنده رمان از وبلاگ برداشته خواهد شد!

برای ارسال رمان از تماس با ما اقدام کنید

ما در شبکه های اجتماعی

نویسندگان
تبلیغات
خرید بک لینک

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «برترین رمان ها» ثبت شده است

دانلود رمان ندیدنت سخته کامپیوتر،pdf،ایفون،جاوا،اندروید

دانلود رمان جدید ندیدنت سخته برای کامپیوتر Pdf
دانلود رمان بسیار زیبای ندیدنت سخته برای گوشی اندروید و آیفون
رمان دنیدنت سخته را با لینک مستقیم و رایگان دریافت کنید
رمان ندیدنت سخته

نام رمان : ندیدنت سخته

نویسنده : ♧deldar♧

ژانر : عاشقانه

صفحات : ۲۸۵

خلاصه رمان : ماهک درست شب تولدش میفهمه نامادری و پدرش برگشتن…خاطرات تلخ گذشته مث یه فیلم از جلوی چشماش رد میشه! ماهک ۲۳ سال رو بدون مهر مادری و محبت پدری بزرگ میشه و به خاطر بهم خوردن نامزدیش از لحاظ روحی تا یه مدت دچار مشکل میشه…در حال حاضر با مادر بزرگش (مادر مادرش )زندگی میکنه ..مادر جونش تموم دنیاشه و از هر مادر و پدری بهش نزدیک تره! تو اوج بحران روحی که داره و برگشتن پدرش با اومدن خانومی به مزونش و پسندیدن اون برای پسرش زندگی ماهک دستخوش تغییراتی میشه!

 دانلود رمان در ادامه مطلب

 
۱ نظر ۱۴ اسفند ۹۵ ، ۱۴:۳۷
نویسنده پست : پریسا

دانلود رمان مثلث زندگی من کامپیوتر،pdf،ایفون،جاوا،اندروید

دانلود رمان جدید مثلث زندگی من برای کامپیوتر Pdf
دانلود رمان بسیار زیبای مثلث زندگی من برای گوشی اندروید و آیفون
رمان مثلث زندگی من را با لینک مستقیم و رایگان دریافت کنید
مثلث زندگی من رمان

نام رمان : مثلث زندگی من

نویسنده : فاطیما۸

ژانر : عاشقانه ، هیجانی

صفحات : ۱۶۲

خلاصه رمان : درمورد یه دختریه که با مادرو خواهرش زندگی میکنه و ذهن ادما رو میخونه…

قسمتی از متن رمان : _همتا..همتا ..کجایی دختر؟خب قندیل بستی.بیا تو اخه بارونم نگاه کردن داره؟ تقریبا داد زدم: باشه مامان جان میام. بعد زیرلب غر زدم: اه ۲دقیقه ادمو راحت نمیزارن. همینطور روی تراس نشسته بودم و بارون و نگاه میکردم.از بچگی عاشق بارون بودم.هر وقت بارون میومد میرفتم یه گوشه پشت پنجره نگاه میکردم. اصلا واسه همین بود که این اتاق و اتنخاب کردم چون تراس داشت. کلا دیدن اسمونو تو شب..دیدن بارون..باد ..مهتاب اینا رو دوست داشتم.حتما الان فکر میکنین خلم ولی خب من اینطوریم دیگه. برعکس من هستی خواهرم جدیه.یه اقتدار خاصی تو رفتارشه که ادمو جذب میکنه.شاید واسه همینه که بابک و اینطور عاشق کرده که امشب برای بار ۳ میان خواستگاری. البته میدونم دوسش داره.اخه من یه حس ششم قوی دارم ولی میدونم به خاطر من و مامان نمیره.اخه من و مامان و هستی تنها زندگی میکنیم.بابام وقتی ۶سالم بود مرد. توی یه تصادف که داشت میرفت شمال تا با دوستش یه زمین معامله کنن تصادف کرد و مرد. خیلی مهربون بود.چیزای خیلی کمی ازش یادمه.اما خیلی دوسش داشتم.

دانلود رمان در ادامه مطلب    

۰ نظر ۱۰ اسفند ۹۵ ، ۲۳:۳۰
نویسنده پست : پریسا
A-D-S